ن والقلم و ما یسطرون

به جانم قسم هر کسی فهم این کتاب ها (شرح اشارات ، شفا ، تمهیدالقواعد ، مصباح الانس ، شرح فصوص ، اسفار ، وفتوحات) روزی اش نشود ، به فهم خطاب محمدی نمی رسد.

ن والقلم و ما یسطرون

به جانم قسم هر کسی فهم این کتاب ها (شرح اشارات ، شفا ، تمهیدالقواعد ، مصباح الانس ، شرح فصوص ، اسفار ، وفتوحات) روزی اش نشود ، به فهم خطاب محمدی نمی رسد.

با تقریر کلمات استاد زمانی و واسطی شروع بکار می کنم و امید است که مقدمه ای باشد برای ایجاد بعث و انبعاث برای ساخت تمدن اسلامی.

قلب من سوی شما میل تپیدن دارد

بودنت حس عجیبی ست که دیدن دارد

ناز چشمان قشنگ تو چشیدن دارد

آتش از حرم تنت سخت به خود می پیچد

دل من شوق ِ در آغوش پریدن دارد

لب ِ تـو کهنه شرابی ست و من می دانم

بوسه از طعم دهان تو چشیدن دارد

چشــم ِ تــو ریخته بر هم من ِ معمولـی را

یک نگــاه ِ تــو به من جامه دریدن دارد

سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری

قلـب ِ من سوی شمـا میل ِ تپیدن دارد

وصـل ِ تــو خواب و خیال است ، ولی باور کن

بودنت حس ِ عجیبی ست که دیدن دارد

  • سید علی اکبر گندمی

نظرات  (۱)

این شعر متعلق به آقای ناصر رعیت نواز است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی