در هوای صحبت یار
- پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ
- ۰ نظر
ما گدایان خیل سلطانیم | شهربند هوای جانانیم | |
بنده را نام خویشتن نبود | هر چه ما را لقب دهند آنیم | |
گر برانند و گر ببخشایند | ره به جای دگر نمیدانیم | |
چون دلارام میزند شمشیر | سر ببازیم و رخ نگردانیم | |
دیگران در هوای صحبت یار | زر فشانند و ما سر افشانیم | |
مر خداوند عقل و دانش را | عیب ما گو مکن که نادانیم | |
هر گلی نو که در جهان آید | ما به عشقش هزاردستانیم | |
تنگ چشمان نظر به میوه کنند | ما تماشاکنان بستانیم | |
تو به سیمای شخص مینگری | ما در آثار صنع حیرانیم | |
هر چه گفتیم جز حکایت دوست | در همه عمر از آن پشیمانیم | |
سعدیا بی وجود صحبت یار | همه عالم به هیچ نستانیم | |
ترک جان عزیز بتوان گفت | ترک یار عزیز نتوانیم |
- ۹۴/۰۲/۳۱