بسم الله الرحمن الرحیم
نقشه بحث:
درسفر
اول و در مسلک اول(فی
المعارف التی یحتاج إلیها الإنسان فی جمیع العلوم) یک مقدمه ده مرحله و یک خاتمه بیان شده که سه جلد اسفار از نه جلد را
بخود اختصاص داده است. و چون سه مرحله آن در جلد بعدی بیان شده است بعنوان تتمه
مسلک اول از او تعبیر کرده است.
المرحلة الخامسة فی الوحدة و الکثرة و لواحقهما.
مرحله پنجم: در باره یکی دیگر از ویژگیهای
حقیقت وجود است که در آن هفت فصل مذکور است.
فصل اول: فی الواحد و الکثیر
در این فصل سه مطلب خواهد شد 1- رابطه بین
وحدت و وجود: در دو بخش بیان شده است اول و آخر همین فصل 2- تعریف وحدت و کثرت 3-
اقسام وحدت و کثرت
مطلب
اول: رابطه بین وحدت و وجود:
رابطه بین وحدت و وجود مساوقت است یعنی اتحاد
مصداقی و اختلاف مفهومی
توضیح
ذلک:
هر چیزی که بر او در خارج وجود صدق کرد وحدت هم
صدق می کند و اما مفهومی که از وجود می فهمیم غیر از آنست که از وجود می فهمیم.
بخاطر همین اتحاد مصداقی هر کجا وجود شدید شود وحدت هم شدید می شود و در
قسمت ضعف هم همینطور است. و این اتحاد مصداقی چنان قوی است که بعضی گمان کرده اند
که اتحاد مفهومی هم دارند.
مطلب
دوم: تعریف وحدت و کثرت
صدرا: وحدت قابل تعریف حقیقی نیست مثل وجود.
چرا وحدت قابل تعریف حقیقی نیست: به دو دلیل
1. بساطت وحدت و کثرت:
تعریف ویژگی حقائق مرکبه من الجنس و الفصل است که
مابه الامتیاز و مابه الاختلاف داشته باشند؛ لذا مفاهیمی که بسیط هستند تصورشان
اولی است. مثلمواد ثلاث: وجوب و امتناع، امکان، وحدت و کثرت: چون بسیط هستند قابل
تعریف نیست.
2. لزوم محاذیر عقلی در وحدت و کثرت:
هر تعریفی که برای وحدت کنیم دو اشکال پیدا می
کند: 1- تعریف الشئ بنفسه 2- تعریف دوری
مالا ینقسم من الجهة التی یقال انه واحد: از آو
جهتی که واحد است تقسیم نمی شود.
اشکال اول: در تعریف واحد خود کلمه واحد آمده است
اشکال دوم: عدم انقسام؛ انقسام در جایی بکار می
رود که کثرت باشد پس تعریف وحدت متوقف است بر فهم کثرت( چون تا کثرت را نفهمیم
انقسام را نمی فهمیم) و کثرت را تعریف کرده اند الحقیقة المجتمعة من الوحدات.
برای تعریف وحدت از کثرت استفاده کردیم و در تعریف
کثرت از وحدت استفاده کردیم.
تعریف کثرت: الحقیقة المجتمعة من الوحدات.
اشکال اول: المجتمعه همان کثرت است و ضمنا صیغه
جمع بالتلویح دلالت بر کثرت می کند
اشکال دوم: کلمه وحدت آورده شده است در صورتی که
در تعریف وحدت از کثرت استفاده شده است.
راه حل:
مفهوم کثرت در قوه خیال شکل می گیرد و وحدت در عقل
شکل می گیرد.
چرا:
استاد زمانی: شاید دلیلش این باشد که کثرت همیشه
در جایی است که قیود باشد تا جزئی نشود کثرتی نیست و قیود و جزئیت در عالم خیال
است اما وحدت در جایی است که قیود برداشته می شود و محل تجرید قیود در عقل است.
و اشکال دور در اینجا حل است: کثرتی که در تعریف وحدت
آورده شده است کثرت در قوه خیال است و وحدت در قوه عقل
مطلب
سوم: اقسام وحدت و کثرت
تطبیق:
المرحلة الخامسة فی الوحدة و الکثرة و
لواحقهما من الهوهویة «1» و
أقسامها و الغیریة و أصناف التقابل المعروفة.
فصل (1) فی الواحد و الکثیر
اعلم أن الوحدة رفیق الوجود یدور معه حیثما دار إذ هما متساویان فی الصدق
على الأشیاء فکل ما یقال علیه إنه موجود یقال علیه إنه واحد و یوافقه أیضا فی
القوة و الضعف فکل ما وجوده أقوى کانت وحدانیته أتم بل هما متوافقان فی أکثر
الأحکام و الأحوال و لذلک ربما ظن أن المفهوم من کل منهما واحد- و لیس کذلک بل هما
واحد بحسب الذات لا بحسب المفهوم فبالحری أن نتکلم فی الوحدة و أحوالها المختصة
مثل الهوهویة و التجانس و التماثل دو فرد در
و التوافق و التساوی و التشابه و نتکلم فی مقابلتها من الکثرة و أحکامها من
الغیریة «1» و الخلاف- بل الکلام فی الجانب المقابل للوحدة أکثر لتشابه الوحدة و تفنن
الکثرة و تشعبها.
فنقول إن للوحدة کما أشرناه أسوة بالوجود فی
أکثر الأحکام.
فمنها أنه لا یمکن تعریفها کسائر الأمور
المساویة للوجود فی العموم إلا مع الدور أو تعریف الشیء بنفسه فقد قیل الواحد هو الذی
لا ینقسم من الجهة التی یقال إنه واحد و هذا یشتمل على تعریف الشیء بنفسه و على
الدور أیضا لأن الانقسام المأخوذ فیه معناه معنى الکثرة و یقال فی تعریف الکثرة
إنها المجتمعة من الوحدات و هذا أیضا تعریف للکثرة بالاجتماع الذی هو نفس مفهوم
الکثرة و هو مأخوذ «1» صریحا و ضمنا فی لفظ جمع الوحدات الذی لا یفهم معناه إلا بالکثرة- و تعریف
لها بالوحدة التی لا تعرف إلا بالکثرة فیشتمل على الفسادین المذکورین فی مقابلتها
و قس على ما ذکرناه سائر ما قیل فی تعریفهما فی الفساد بل الحق أن تصورهما أولی
مستغن عن التعریف.
لکن هاهنا شیء یجب التنبیه علیه و هو أن
الکثرة أعرف عند الخیال و الوحدة عند العقل فکل منهما و إن کانت من الأشیاء
المرتسمة فی الذهن بدیا لکن الکثرة مرتسمة فی الخیال أولا لأن ما یرتسم فی الخیال
محسوس و المحسوس کثیر و الوحدة أمر عقلی لأن المعقولات أمور عامة أول ما یتصرف
العقل فیها بالتقسیم- یتصور کلا منها واحدا ثم یقسمه إلى کذا و کذا و إلى ما لا
یکون کذا فلنا أن نعرف الکثرة بالوحدة تعریفا عقلیا بأن نأخذ الوحدة أولیة التصور
بذاتها و أن نعرف الوحدة بالکثرة تعریفا تنبیهیا و دلالة على أن المراد بهذه
اللفظة الشیء المعقول عندنا عقلا أولیا و إشعارا علیه بسلب هذا منه ففی الأول
تعریف لمعنى خیالی بمعنى عقلی و فی الثانی «2» تنبیه على معنى عقلی بمعنى خیالی فلا یلزم دور
على هذه الطریقة